مونس من
فرمانروای قلب من بینوا تویی تنها انیس ومونس تنهایی ام تویی
روشنگر دل تاریک و سرد من تنهارفیق وهمدم و همکاسه ام تویی
نامت میان سینه من نقش بسته است در آسمان ذهن و خیالات من تویی
گاهی پرستشت کنم همچون خدای خود تنها خدای این دل وامانده ام تویی
سر گر دهم بپای تو سر را چه قابل است سردار سر زمین دل من فقط تویی
حبت میان این دل من رخنه کرده است من میپرستمت که مظهر عشق و وفا تویی
نازم به اینهمه اقبال و بخت خوش تنها ستاره اقبال من تویی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی