بچه یعنی آرتین گلم
بچه يعني دردسر
يعني وسط خواب ديدن هزار بار بلند شدن ، سكندري خوردن و كورمال كورمال راه رفتن
يعني حسرت به دل شب خوابيدن و صبح بيدار شدن ماندن
يعني صداي تيك تاك ساعت را با هر ثانيه اش شنيدن
*
بچه يعني آغوش كوچكي از گرما و عشق و نياز
يعني نفسهاي خفته خوشبو
يعني آرزوهاي كوچك از آينده اي بزرگ
يعني ديدن عاشقانه ترين نگاه دنيا از بي تجربه ترين چشمها
*
بچه يعني تختخواب سه نفره
يعني فراموش كردن زمزمه هاي شبانه
يعني براي عشق ورزيدن تا فرصت خواب كوچك و نازكش منتظر ماندن
يعني سراسيمه دويدن
*
بچه يعني عشق
يعني بزرگترين تكه قلب دو نفر
يعني تكه اي از قلبت ، برهنه در برابرت
يعني عشق ، عشق و عشق
*
بچه يعني آرزوي تنهايي دو نفره
يعني اضطراب در وقت كوچكترين جدايي
يعني" نمي دانم مي خواهم بروم يا بمانم"
يعني همه چيز با هم و در هم
*
بچه بعني غرور پروراندن يك مولود
يعني افتخار كردن به قدمهاي كوچك لرزان
يعني بوسه چسبناك با طعم موز
يعني " ماما دوچت دادم"
*
بچه يعني پوشك
يعني هر روز غذا درست كردن
يعني نگران هر لقمه غذاي نخورده بودن
يعني بوي مولتي ويتامين و قطره فروسولفات
*
بچه يعني تجربه لحظه هاي عجيب
يعني نگاه كردن به قشنگترين موجود دنيا
يعني تجربه خالصترين و بزرگترين عشق دنيا
يعني كلمه زيباي"ماما" را اولين و آخرين دقيقه روز شنيدن