عشق مامان و بابا تولدت مبارک
سلام
هميشه خوب خوب ميدانستم روزي كه براي تولد ت بخواهم بنويسم زبانم بسته ميشود./دستانم قفل انگار
وچه همان شد درست اكنون.....
چگونه گذشت كه حتي برق و باد هم به گرد پاي اين ٧٣٠ روز نرسيد كه اگر اين همه عكس و خاطره ثبت نمي شد /باور كه نمي كردم هيچ/باور نمي كردم باز.....
پسرم /بي نظير پسر همه چي تمامم/كه بي بهانه عاشقم تورا...كه بي بهانه اشكهايم با هر كلامي كه برايت مينويسم چكه ميكند باز باران باران.....به خداي اين همه سال و اين ٢سال قسم كه لحظه هايي با تو در اين ٢سال تجربه كردم كه در خواب هم نمي ديدم اين همه مادر شدن را.....عاشق شدن را.....بي تابت شدن را.....
آرتین خوش نامم /جان مادر/آرام دل مادر/خوب خوب يادت باشد كه هميشه ممنونت بوده ام بابت لايق دانستم..بابت اين همه اولين هايي كه مجال تجربه كردنم دادي....
اين كه هر روز متفاوت تر از ديروز ميشوي/رشدت محسوس تر ميشود/اين كه ان قدر بزرگ شده اي كه با ما شوخي ميكني/بازي ميكني/سر به سرمان ميگذاري/با پدرت فوتبال تماشا میکنی کشتی مگیری/
اين كه پشت سر پدر بي همتايت /هنگام خروج از خانه بهانه ميگيري/تمام كارهاي او را تقليد ميكني./اينكه چند وقته بدون اینکه دست منو بگیری از پله ها می ری بالا و من ازپشت سر محو تماشای تلاشت میشوم اینکه تا ١٠ بلدی بشماری و من مادر را سرشار از غرور میکنی
اين كه ما نفسمان به نفسهاي گرم و دلنواخت تو گرم ميشود و جان ميگيرد
با تمام وجود دوستت داريم....
برايت آرزويي ندارم جز آزادي /سلامتي/خوشبختي در كمال آرامش/وهر چه نيك در دنياست.و از خداي هميشه مهربانم تقاضاي نگاهباني و مراقبت از تو را دارم.....
تاريخ تولدت....١اسفندماه 13٨٩ بيمارستان پارسیان تهران/ساعت ٧:٤٤ صبح توسط /خانم دكتر طاهره بیدگلی