آرتین در سنندج
افزایش ساعت کار
ا ی خدا چرا هر روز یه بلایی سر ما میارن دارم دیونه میشم ساعت کار شده ٧:٣٠ من کی این بچه رو بذارم مهد کی برم دنبالش اصلا میتونم باهاش بازی کنم وقت بذارم وقتی هوا تاریکه باید بذارمش مهد وقتی هم تاریکه برم دنبالش آخه این چه کاریه که با ما مادران شغل کردید کودک من مادر نمی خواد آرامش نمی خواد بعد میگن کانون خانواده رو مستحکم کنین چطور شمابگین وقتی ٧ شب می رسم خونه ؟ پسرکم منو ببخش به خاطر تمام وقتهایی که باید برای تو میگذا شتم و نتونستم که بذارم
نویسنده :
مامان مژگان
14:10
تشکر ویژه از خاله مریم عزیز در مهد شادلین
خاله مریم عزیزم میبوسمت به خاطر تمام زحماتی که برای آرتین کشیدی ومحبتهایی که به پسر من کردید رو فراموش نمی کنم دوستدار شما آرتین و مامانش ...
نویسنده :
مامان مژگان
11:35
آرتین در نمایشگاه کودک شهریور 92
آرتین گلم در تولد آنیسا
تولد عمو امیر حسین
باز کردن بخیه
امروز عصر که از سر کار برگردم بخیه سر آرتین می کشیم مردم از استرس تموم بشه بره دیگه داغون شدم خدا امیدوارم دیگه هیچ وقت از این اتفاقا نیفته که من طاقتشو ندارم پسرکم پروردگارا ...
نویسنده :
مامان مژگان
11:57
سر آرتینم شکسته
پریروز آرتین رفته بود پارک سوار دوچرخه اش بود که از پشت سر افتاد زمین به این راحتی که مینویسم نبود تمام دنیا رو سرم خراب شد سر پسرم رو بخیه زدن فقط کسایی که مادرن می دونن من الان چه حالی دارم دعا کنید پسرم زودتر خوب بشه همش راه می ره به من میگه مامان میسوزه پسرم کاشکی من می مردم تو درد نمی کشیدی دیگه گریه امونم نمی ده خدا یا آرتینم زودتر خوب بشم من طاقت دردشو ندارم
نویسنده :
مامان مژگان
12:10